کد مطلب:7704 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:289

ذكر حوادث و وقايعي كه در دوران غيبت رخ مي دهد3
مقاله






ذكر حوادث و وقايعي كه در دوران غيبت رخ مي دهد



قسمت سوم



فرائض و تكاليف شرعيه



نماز را بميرانند.

به نماز استخفاف شود.

به اوقات نماز استخفاف شود (در غير وقت اداء شود).

نماز را براي رياء و نشان دادن به مردم بگزارند.

نماز عشاء نخوانده بخوابند.

اذان و نماز با اجرت بپا شود.

مردم ترك جماعت و نماز جماعت كنند.

نمازگزار در روز يا شب نماز مي گزارد اما نمازش مقبول نيست، زيرا كه در همان حال كه نماز مي گزارد در نيت او اين است كه ظلم به مردم كند و در همان حال در نفس خود فكر مي كند كه چگونه ظلم كند و چگونه حيله و مكر كند بر مسلمين.

زكات را قطع كنند.

زكات را غرامت شمرند (پول جرم).

مرد صاحب مال زياد است، اما از زماني كه مالك شده زكات و حق خدا را نداده.

حقوق رحمان ضايع شود.

فيئ را كه حق امام است غنيمت خود يا جزء بيت المال كنند.

حج و جهاد را براي غير خدا كنند.

حج خانه خدا تعطيل شود.

اغنياء براي تنزه و تفرج حج كنند و اوساط براي تجارت و كسب و فقراء براي رياء و گوشزد مردم.



وضع و حال مساجد و معابد



مسجدها مانند كنيسه ها و كليسا به طلا و نقره زينت شود.

مساجد مخروبه گردد (يعني آنها كه مورد توجه نيست).

مناره ها بلند شود.

اماكن بر مساجد تنگ گيرد و مساجد را در مضيقه افكند (يا از جهت اعمال و كردارشان و يا از جهت بلند كردن ساختمان هاي و يا غير ذلك).

در مساجد آلات موسيقي بنوازند و كسي بر ايشان انكار نكند.

مسجدها را مجالس طعام و غذا قرار دهند.

مساجد معمور است و از هدايت خراب.

مسجدها معمور به اذان و دلها خالي از ايمان.

مساجدشان آباد (از نفوس يا از نقوش) و دلهاشان خراب از هدايت.

به سبب خصومت ها و دشمني ها نماز از مسجدها برداشته شود.

صف ها و جمعيت ها بسيار و هواها مختلف.

صفها بسيار اما با دلهاي پر از بغض و كينه بر يكديگر و با زبان هاي مختلف.

مساجد پر باشد از كساني كه خوف خدا ندارند، جمع مي شوند در آنها براي غيبت و خوردن گوشت اهل حق و در آنها توصيف شراب مسكر براي يكديگر مي كنند.

گاه باشد كه امام جماعت به حال مستي و بي شعوري نماز بگزارد و از ترس او را در حال مستي اكرام كنند و او را به خود واگذارند و عقوبت نكنند و بعد هم براي او عذري مي سازند.

در مساجد در آيند و حلقه حلقه بنشينند و ذكر ايشان و صحبت ايشان دنيا و حب دنيا باشد، با ايشان مجالست مكنيد كه خداوند را به ايشان نيازي نيست.

مساجد معمور باشد از گمراهي و خراب باشد از هدايت، پس قارين آن مساجد و آبادكنندگان آن مساجد (به حضور خود يا به تعمير آنها) خائب و نااميدترين خلق خدايند، گمراهي از ايشان جاري مي شود و به سوي ايشان بر مي گردد، حضور در چنين مساجد كه حال اهلش اين است و رفتن به چنين مساجد كفر به خداوند عظيم است، در صورتي كه به گمراهي ايشان عارف و آگاه باشد.

پس مساجد آنان به سبب آن نحوه افعالشان و كردارشان از هدايت خراب و از گمراهي آباد است، سنت خدا را تبديل و از حدود تجاوز كرده اند، دعوت به سوي هدايت مي كنند، مال خدا را قسمت مي كنند، كشته هاي خود را در اين راه شهداء مي خوانند، پس خدا را به افتراء و انكار ديندار شده اند، به جهل خود مستغني از علم شده اند.



حال قرآن در نزد مردم



نماند از قرآن مگر رسم او.

قرآن مهجور و متروك گردد.

از قرآن نشناسند مگر خط او و حروف او را.

به قرآن استخفاف كنند.

شنيدن قرآن بر مردم سنگين و شنيدن باطل سبك و آسان باشد.

قرآن را نشناسند مگر به صداي نيك.

غنا و آوازه خواني به قرآن كنند.

قرآن را مزامير خود سازند (يعني مانند تصنيف آلت غناي خود قرار دهند).

جمعي قرآن را براي غير خدا بياموزند و آن را مزمار خود كنند.

قرآن را زينت و زيور كنند (يعني جلد و كاغذش را).

قرآن كهنه گردد و در وي احداث كند چيزي كه در او نيست و بر وفق هواها توجيه و تأويل كنند.

هيچ جنسي و قماشي بائرتر از قرآن نباشد [اگر] كه او را چنانكه حق است و سزاوار او است تلاوت كنند، و هيچ جنسي و قماشي پر فروش تر و پر بهاتر از قرآن نباشد اگر او را از مورد خود تحريف و به غير مورد تأويل كنند.

قرآن را حاملين او پشت سر افكنند و حفاظ او را فراموش كنند و از ياد ببرند، تا اينكه هواها ايشان را از راه خدا ميل دهد و همان را اعقاب از پدران به ميراث بياموزند و قرآن را به تحريف از روي دروغ و تكذيب عمل كنند.

پس قرآن را به بهاي كمي فروشند و نسبت به او بي ميل و رغبت گردند.

پس قرآن و اهل او در آن زمان مطرود و رانده شده و با هم دو رفيق همسفر در يك راه خواهند بود، هيچ كس حرمت اين دو را نمي كند.

اي خوشا بر اين دو رفيق و زهي بر اين دو صاحب، پس قرآن و اهل قرآن در ميان مردمان باشند، اما مردم با ايشان همراه نيستند و اين از جهت آن است كه هدايت با گمراهي هرگز موافقت نكند، اگر چه با هم در يك جا جمع شوند.

وارد مي شود بر ايشان واردي و داخل مي شود به مجلسشان داخلي براي اين كه حكمي از قرآن بشنود، هنوز در جاي خود قرار نگرفته و مطمئن ننشسته كه از دين خارج مي شود، او را از دين پادشاهي به دين پادشاه ديگر، از حكومت شاهي به حكومت و ولايت شاه ديگر و از طاعت شاهي به طاعت شاهي ديگر و از عهد و پيمان شاهي به عهد و پيمان شاه ديگر منتقل سازند.

پس خداوند ايشان را به عذاب استدراج بگيرد از آن جايي كه نمي دانند و گمان ندارند، زيرا كه كيد و مكر خداوند متين است. (مقصود آن است كه مجالسشان اسمش قرآن و تفسير قرآن است و باطنش دعوت به اين و آن يا تأويل بر مقاصد و هواها است).



منبع: مهدي منتظر عليه السلام

محمد جواد خراساني